گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

پدر


تقدیم به پدرم



در فراق تو ننالم، گرچه درمان من است

زان که نالیدن خلاف عهد و پیمان من است
عهد بستم تا تو را از یاد خود دیگر برم
لیک نتوانم که عشق تو همان جان من است
من تو را از عمق جان می خواهم اما سود چیست
از وجود تو فقط یادتو ازان من است
گفتمت زین پس مرا کافر بدان ای بی وفا
چون ندانستی که عشقت دین و ایمان من است
کاش می دانستی آن روزی که رفتی از برم
روز مرگ خاطراتم،روز پایان من است ...

یاد خدا

                 


 

               


خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد                   اول قدم آن است جگر داشته باشد

 جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید                  دیوانه محال است خطر داشته باشد

با ما جگری هست که دست دگران نیست        از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟!

اینجا که حرام است پریدن ز لب بام                 رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد

تیغ کرم تو بکند کار خودش را                         هر چند گدای تو سپر داشته باشد

در فضل تو امید برای چه نبندم                       جایی که شب امید سحر داشته باشد

چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن        حیف است که گریان تو سر داشته باشد

بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش             شاید که دلم میل سفر داشته باشد

می گریم و امید که آن روز بیاید                        بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد

رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی               هرچند که خلق تو گهر داشته باشد

خورشید قیامت چه کند سوختگان را                در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟

ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند                  حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد

ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم               باید که جنان درب دگر داشته باشد

ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست          هر چند که خود قند و شکر داشته باشد

دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو                       چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد

ما   در تو گریزیم ز گرمای قیامت                      مادر چو فراری ز پسر داشته باشد

جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود           هیهات که این خانه دو در داشته باشد

عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم                  گر چند نفر را به نظر  داشته باشد 

گفتی که بیایید ولی خلق نشستند                  درد است که شه سائل کر داشته باش

                                        

دریاب مرا که بی تو هیچم




*امیدوارم که واقعا بنده درگاهش باشیم*

مطالبی شیرین


 


 

نامه ای به خدا



یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا!

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا!
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...
البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.

 


بقیه رو در ادامه می تونید ببینید
************

ادامه مطلب ...