گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

ضرب المثل این منم نه این منم

ضرب المثل این منم نه این منم


آدم‌های بی سر و پای کم ظرف چون به جایی برسند خیلی زود خودشان را گم می‌کنند و بی‌حساب فیس و افاده می‌کنند و تکبر می‌فروشند. این مثل نیشدار و کنایه‌آمیز را مردم برای همین نودولتان تازه به دوران رسیده می‌زنند که جنبه تحقیر و استهزاء نیز دارد.

دختر فقیری بود که تازه شوهر کرده بود و به یک خانه و زندگی و مال و دولتی رسیده بود و از خوشحالی ذوق آمده بود تو گلوش. جوری که خیال می‌کرد دارد خواب می‌بیند. شب عروسی که با بزک دوزک و قبای عروسی و دم و دستگاه داشتند می‌بردنش، مرتب تو راه، زیر لب به خودش

می‌گفت: «ئی منم؟ نه ئی منم؟ گر ئی منم شاده دلم، شنگه دلم
این منم؟ نه! این منم؟... گر این منم، شادست دلم، شنگ است دلم».


 


روایت دوم
یک دختر خوشگلی بود که همیشه در بیابان زندگی کرده بود و اصلاً رنگ خانه و خانواده را ندیده بود. یک روز یک جوان شهری او را می‌بیند و عاشقش می‌شود و او را به شهر می‌برد تا با او عروسی کند.

این دختر از بچگی یک زنگوله به گردنش بسته بودند که گم نشود. جوان برای اینکه مردم به او نخندند اول کاری که می‌کند زنگوله را از گردن او باز می‌کند و او را می‌فرستد حمام و یک دست لباس خوب و نو به او می‌پوشاند.

برای شب عروسیش همه چیز که می‌خرد یک کفش ساغری سبز هم می‌خرد و گوسفندی می‌کشد. دخترک یک تکه گوشت توی دیگ بار می‌گذارد و بقیه‌اش را هم به میخ و چنگک آویزان می‌کند. توی خانه جوان یک جوی آب بوده که مثل آب انبار پله می‌خورده پایین می‌رفته.

خلاصه عروسی راه می‌افتد و دخترک هم خوشحال و خرم اما به خاطر اینکه هرگز چنین چیزهایی ندیده بود اصلاً نمی‌دانست چکار کند. شب که می‌شود مرتب راه می‌رود و یک نگاهی به دیگ روی اجاق می‌کند، یک نگاهی به جوی آب و یک نگاه هم به آسمان و هی با خودش می‌گوید: «این منم نه من منم ـ تی تیش مامانی به تنم ـ بالا میرم ماه می‌بینم ـ پایین میام آب می‌بینم ـ کفشای سوزورپام می‌بینم ـ این منم نه من منم ـ اگه منم کو زنگوله‌م ـ چزاره به میخ ندیده بودم ـ پزاره به دیگ ندیده بودم ـ این منم نه من منم ـ اگر منم کو زنگوله‌م!»

منبع:avaxnet.com

 

ببوسیدش..

زن و شوهر, مطالب عاشقانه

میدونم خیلی هاتون این مطلب رو خوندید اما بازم بخونید

ادامه مطلب ...

مهربان

مهربان

آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

سایه مهرتورا کم دارم

باتو هستم

ای سراپا احساس

خون تو در رگ من هم جاریست ،

جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است

نازنین

زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،

ما مطهر شده ایم ،

پیش رو راه رسیدن به خداست


ادامه مطلب ...

تو بیا و بنویس

دستهایم بی حس و نگاهم نگران

می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!
راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده...
پیکر نازک تنها قلمم ؛زیر آوار غم و درد ببین خرد شده!

می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس...
می توانی تو از این وحشی طوفان بنویس!
من دگر خسته شدم

..
راست گفتند می شود زیبا دید؛ می شود آبی ماند!
اما ... تو بگو ؛

گل پرپر شده را زیباییست؟!  رنگ مرگی آبیست؟


می توانی تو بیا؛ این قلم ؛ این کاغذ
بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس
بنویس از کمر بید شکسته ؛ و یک پنجره ساکت و بسته!
ازمن! آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته
هر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکش..
صحنه ئ پیچش یک پیچک زشت؛ دور دیوار صدا!
حمله ی خفاشان !!
جراتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟
کاغذت می سوزد؟

من دگر خسته شدم. می توانی تو بیا
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب
من دگر خسته ام از این تب و تاب .
تو بیا و بنویس

مطالب و اشعار زیبا

هر روز دلم در غم تو زار تر است

وز من دل بی رحم تو ، بی زار تر است

بگذاشتیم ،غم تو ، نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفادار تر است

اکنون کجایی ای خود دیگر من؟

ایا در این سکوت شب بیداری؟

بگذار نسیم پاک

تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.

کجایی ای ستاره زیبای من؟

تیرگی زندگی مرا در اغوش کشیده

و اندوه بر من چیره گشته است.

لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسید و مرا جانی دوباره خواهد داد!

از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمایتم خواهد کرد!

کجایی ای محبوب من؟

اه ؛ چه بزرگ است عشق!

و چه بی مقدارم من!


ادامه مطلب ...