گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

معجزه امام علی (ع)

 نشان دادن بهشت و دوزخ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

اصحاب على (ع ) گفتند: یا اءمیرالمؤ منین ! اى کاش از آنچه که از پیغمبر به شما رسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟

فرمود: اگر یکى از عجایب مرا ببینید کافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و کاهن است ، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است .

گفتند: همه ما مى دانیم که تو وارث پیغمبرى ، و علم او به تو رسیده .

فرمود: علم عالم سخت و محکم است ، و جز مؤ منى که خدا قلبش را براى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش کرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد.

سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى که خدا به من داده ، نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید.

وقتى نماز عشا را خواند، راه پشت کوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر که در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم که به من کافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبت ندهید، چون که به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص ) به من یاد داده و عهد و پیمانى محکم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته ، از آنها گرفت ، و فرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى که مى خواهم ، بخوانم ، و شنیدند دعاهایى که مانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یک طرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى کشد، به طورى که در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شک نکردند، و آن که از همه خوش گفتارتر بود گفت : این سحر بزرگى است ، و به جز دو نفر همه کافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟

تا آن جا که فرمود: و چون به مسجد کوفه رسیدند دعاهایى خواند که سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مى بینید؟

گفتند: در و یاقوت است ، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم ، خواسته ام را انجام مى دهد، و یکى از آن دو هم کافر شد، ولى دیگرى ثابت ماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر هم برندارى پشیمان مى شوى ، و حرص او را رها نکرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت ، و چون صبح شد دید در سفیدى است که کسى مثلش را ندیده ، گفت : یا امیرالمؤ منین من یکى از آن درها را برداشتم .

فرمود: براى چه ؟

گفت : مى خواستم بدانم حق است یا باطل ؟

فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد، اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایى که برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل کرد، مانند سابق ، و بعضى گفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد