گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

داستان


بز خری می کنی
 
 
روزی بود و روزگاری بود یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاوش داد و آن را به بازار برد . یکی از آدم های بد کار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره کلاه بگذارد او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه اش را با آن ها در میان گذاشت و طبق نقشه یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند .
اوّلی گفت: عمو جان این بز را چند می فروشی؟ ملانصرالدین گفت: این حیوان گاو است و بز نیست. مرد گفت: گاو است؟ به حق چیزهای نشنیده! مردم بز را به بازار می آورند تا به اسم گاو بفروشند. ملاّ داشت عصبانی می شد که مرد حیله گر راهش را گرفت و رفت .
دوّمی آمد و گفت : ملاّ جان بزت را چند می فروشی ملّا از کوره در رفت و گفت : مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه بز؟ ، مرد حیله گر گفت: (چرا عصبانی می شوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش)
چند لحظه بعد سومّی آمد و گفت: «ببینم آقا این حیوان قیمتش چند است» ملا گفت: «ده سکه» خریدار گفت: ده سکه؟ مگر می خواهی گاو بفروشی که ده سکه قیمت گذاشتی این بز دو سکه هم نمی ارزد

ملا باز هم عصبانی شد و گفت: گاو؟ پس چی که گاو می فروشم
خریدار گفت : دروغ به این بزرگی! مگر مردم نادان هستند که پول گاو بدهند و بز بخرند.
ملاّ نگاهی به گاوش انداخت کمی چشم هایش را مالید و با خود گفت : «نکند من دارم اشتباه می کنم و این حیوان واقعاً بز است نه گاو» خریدار چهارمی سر رسید و با لبخند آرامش گفت : ببخشید آقا! آیا این بز شما شیر هم می دهد؟ مّلا که شک در دلش بود گفت : «نه آقا ، بز است ، به درد این می خورد که زمین را شخم بزند» خریدار گفت: «خوب حالا این بزت را چند می فروشی تا با آن زمینم را شخم بزنم» ملا با خود گفت: «حتماً من اشتباه می کنم مردی به این محترمی هم حرف سه نفر قبلی را تکرار می کند» معامله انجام شد . ملا گاوش را که دیگر مطمئن بود ، بز است به دو سکه فروخت و به خانه اش برگشت
دزدها هم با خیال راحت گاو را به آن طرف بازار بردند و با خیال راحت فروختند از آن به بعد وقتی خریداری بخواهد هر جنسی را به قیمت کمتری بخرد می گویند (بز خری می کنی)

کسی با این خصوصیات تنها یک بار در قرن متولد می شود

تولدهای دوران کودکی همیشه احساس خاصی دارند ولی تولد کیام موریا به راستی که منحصر به فرد بوده و یک بار در قرن رخ می دهد.

پسرکی اهل آلاباما تاریخ تولدش در نجوم بسیار غیر معمول شده است چرا که وی در ساعت 12 و 12 دقیقه روز دوازدهم و ماه دوازدهم سال 2012 ، دوازده ساله شد. والدین موریا در ابتدا متوجه این تطابق زمانی نشدند تا اینکه

دو هفته بعد از تولد پسرشان فرم گواهی تولد را پر کردند.از آن جالب تر آنکه کیام در حقیقت باید در ماه فوریه 2001 به دنیا می آمد یعنی ماه دوم سال ولی او تقریبا هشت هفته زودتر از موعد و در ماه دسامبر به دنیا آمد.


تصاویری از افتتاح ترسناک ترین پل معلق جهان

این پل 1500 فوت بالای یخچال های طبیعی رشته کوه های آلپ در سوییس قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا نیز 10 هزار فوت است.

مهندسان طی 5 ماه توانستند این پل معلق را بسازند و ساخت این پل 1 میلیون پوند هزینه در بر داشت. طول این پل 330 فوت و عرض آن 3 فوت اعلام شده است.


ادامه مطلب ...

شهری که بسیاری از مردمش نام آن را نمی‌دانند

سلام دوستای خوبم

 موافقید یه ذره ایران    گردی کنیم؟


شهر دهدشت یکی از شهرهای کهگیلویه و بویراحمد همچون تصویری که به دونیمه تقسیم شده است دو بخش بافت قدیمی و جدید دارد. بافت نوین که در دهه 40 شمسی پایه‌گذاری شده است، هم‌اکنون ساختمان‌هایی با مصالحی همچون آجر، بتن و فوم دارد و بافت قدیم که چند صد سال تاریخ را در خود جای داده، بیشتر با مصالح گچی و ساروج ساخته شده است.

ادامه مطلب ...