گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

گلدون

مطالب داغ.تازه .تفریحی و به روز. برای شنیدن موسیقی فلش پلیر را فعال کنید

داستان کوتاه


عاشقش بودم عاشقم نبود

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود!

یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.

همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود …

برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان “با هم بودن و با هم ساختن” نمی گنجد؟
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود … همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.

انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر “بودن یکی و نبودن دیگری” !!!


دختر ۲۱ ساله اای که باعث شگفتی شده است!! + عکس

سلام  به حق چیزای ندیده

دختر ۲۱ ساله انگلیسی به دلیل ابتلا به بیماری نادری هر ۷ ماه یک‌بار ۲ ماه به خواب می‌رود.

«لیلی کلارک» دختر دانشجوی انگلیسی هر ۷ ماه یکبار ۲ ماه به خواب می‌رود.
این دختر ۲۱ ساله که از بیماری نادری به نام سندرم «کلن-لوین» (Kleine-Levin Syndrome) رنج می‌برد در زمان امتحانات دانشگاه زمان کریسمس و سال نو در خواب بوده است. به گفته والدین لیلی، وی از ۲۴ ساعت شبانه روز، ۲۳ ساعت را در خواب بسر می‌برد و تنها مدتی را به کمک والدین برای تغذیه از خواب بیدار می‌شود و دوباره به خواب می‌رود.




شعادت


شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
 فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود
 
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
 صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
 
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
 زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
 
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
 آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
 
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
 اشک شبش به غربت روزش گواه بود
 
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
 عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود
 
هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب
 حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
 
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
 زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
 
وقتی که از محاسن او می‌چکید خون
 عباس را به صورت بابا نگاه بود
 
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
 رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود

اخرین باری که خندیدید کی بود؟


بخندید تا دنیا به رویتان بخندد !!!


آخرین باری که خندیدید کی بود؟ یادتان هست؟ منظور یک خنده خوب و از ته‌دل است؛ خنده‌ای که صورت شما را سرخ  کند و هنگام خندیدن اشک از چشمانتان جاری شود. البته خندیدن آسان است، اما هنگامی که بتوانید اندیشه‌های خود را تحت تسلط‌ در‌آورید می‌توانید ادعا کنید به کنترل شادمانی خود نیز دست یافته‌اید.

وقتی اصول شادمان زیستن را بیاموزید، آن وقت به آسانی می‌توانید با کمک آن بهتر زندگی کنید. خندیدن و شاداب بودن کاملا طبیعی است. خنده چیز کوچکی است که می‌تواند نتایج بزرگ بر جای گذارد. هیچ غذایی مغذی‌تر از شادمانی نیست. پس اگر قرار است روزی تصمیم بگیرید شاد و خوشحال باشید، چرا آن روز همین امروز نباشد؟ بنابراین با خنده و شادی و نشاط به استقبال روز جدید بروید.

ادامه مطلب ...

ترانه


سلام   چی بذاریم حالا این وبم اپ بشه ههههههههه

شعر یه ترانه از مجید یحیایی رو می نویسم خودم که خیلی زیاد اهنگشو دوس دارم

می دونی یه تکیه گاهی هم دمــــــی
عشق تو وجودمــــی  مر حمــــــــــی
می دونی عـشقم برام مقدســــــــــه
اخــه تو هــــمه کــــسم تو خونمــــی
بذار ســــر بــــذارم رو شـــونه هــــات
ببین احســـــاس منو تـــوی چـشـــام
تـــو شــــــروع تــــــولـــد دوبـــاره ای
تو برام مـــثل نفـــــس تو ســـــینه ای
عشـــقت،   چه شیرینه. نـــــــازت به دلم می شینه
توای دارو نـــــــــدار مـــن وووووووووای

می دونی یه تکیه گاهی هم دمــــــی
عشق تو وجودمــــی  مر حمــــــــــی
می دونی عـشقم برام مقدســــــــــه
اخــه تو هــــمه کــــسم تو خونمــــی
بذار ســــر بــــذارم رو شـــونه هــــات
ببین احســـــاس منو تـــوی چـشـــام
تـــو شــــــروع تــــــولـــد دوبـــاره ای
تو برام مـــثل نفـــــس تو ســـــینه ای
عشـــقت،   چه شیرینه. نـــــــازت به دلم می شینه
توای دارو نـــــــــدار مـــن وووووووووای


واقعا  اهنگ خوشگلیه