ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صدها گرسنه ،
چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش
آندم ،
بر لب پیمانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که میدیدم یکی عریان و لرزان
، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین
زمین و آسمانرا
واژگون ، مستانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این
بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان
،
سبحۀ، صد دانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون
صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو
به کو ،
آواره و ، دیوانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر
گردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را
،
پروانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر
خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ،
ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.
که میدیدم مشوش عارف و عامی
، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ،
معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه
میکردم
.
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود
بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!
و گر نه من بجای او چو بودم
،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد ! عجب
صبری خدا دارد !
شعر از :استاد رحیم معینی کرمانشاهی
makucity.com
خیلی زیبا بود..
مرسی از حضورتون