ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
قهوه
نمکی
میخوام بریزم تو قهوه
ام." همه بهش خیره شدند،
خیلی عجیبه! چهره اش قرمز
شد اما اون نمک رو ریخت
توی قهوه اش و اونو
سرکشید.
گفتم تو این لحاظات آخر زندگی
اگه حرفی صحبتی داری بگو...
در حالی که داشت اشهد و
شهادتینش رو زیر لب زمزمه می
کرد گفت :من از امت شهید پرور
ایران یه خواهش دارم .
اونم اینکه وقتی کمپوت می
فرستید جبهه خواهشا پوستشو
اون کاغذ روشو نکَنید
بهش گفتم : بابا این چه جمله
ایه قراره از تلویزون پخش شه
ها یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه اصفهونیش گفت:
اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه
دفعه به من رب گوجه افتاده.
سمت راست را نگاه می کنند.
سمت چپ را نگاه می کنند .
از خیابان رد می شوند.
آقایان:
سمت راست را نگاه می
کنند،ماشین می آید.
فاصله ماشین با خودشان را با
چشم اندازه می گیرند، و چون
همگی رانندگان قابلی هستند،
با سرعت وارد خیابان می شوند!
راننده به شدت ترمز می کند.
-مرتیکه مگه کوری؟…راننده می
گوید.(صد در صد خود راننده
مرد است که ادب ندارد!)
در حالیکه از روی میله های
وسط خیابان می پرد می گوید:
کور خودتی! گاری چی!(خب
دفعهی بعد هم یه نفر به
خودشون اینو میگه!)
بدون این که سمت چپ را نگاه
کنند، میدوند آن سو ی خیابان.
هنوز صدای بوق ماشین هایی که
به خاطر این آقا ترمز کرده
اند به گوش می رسد!
مرتب پشت میز می نشینند.
مقدار کمی غذا می کشند.
به آرامی غذا می خورند.
تنها نوک قاشق را در دهان می
گذارند.
به سرعت غذا را می بلعند، در
حالیکه قاشق را تا انتها درون
حلقشان فرو می برند!
صدای برخورد قاشق با دندان ها
یشان موسیقی گوش نوازی دارد!
بعد از دو سه بار پر کردن
بشقاب بالاخره کمی و فقط کمی
سیر می شوند.
(لازم به ذکر است ما از صدا
های هنجار و ناهنجار هنگام
صرف غذا صرف نظر کردیم!)
روغن موتور را چک می کنند.
بنزین را چک می کنند.
ترمز دستی را پایین می کشند.
با سرعت مطمئنه حرکت می کنند.
پشت چراغ قرمز ها می ایستند.
به عابر پیاده احترام می
گذارند.
آقایان:
وسط راه بنزین تمام می کنند.
وقتی دود از لاستیک هایشان
بلند شد، به یاد می آورند که
ترمز دستی را نکشیده اند.
چراغ قرمز را اتلاف وقت و عمر
می دانند.
عابر پیاده موجودی مزاحم و
مختل کننده عبور و مرور می
دانند.
و از همه مهمتر، بوق را مهم
ترین اختراع بشر پس از برق به
حساب میآورند.
ظرف ها را می شویند. آشپزخانه
را تی میکشند. غذا های فردا
را درون یخچال میگذارند. چراغ
ها را خاموش می کنند. کمی
مطالعه می کنند و می خوابند.
آقایان:
بعد از این که شامشان را
خورند، چای میخورند.
کمی با چشم های خواب آلوده
تلویزیون نگاه می کنند.
بعد از این که دو سه بار
کنترل تلویزیون از دستشان
افتاد، تلویزیون را خاموش می
کنند و به سمت رختخواب می
روند.
بدون این که حتی رو تختی را
بردارند، می خوابند!