ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام عیدتون مبارک باشه امیدوارم هر روز براتون عید باشه و شاد باشین
آقای من! غروب، بار سنگین دلتنگی مرا هر شب به دوش میکشد؛ سنگینی
پلکهایم و نگاهی که دین را از یاد برده. کورکورانه زیستن را خوب آموختم.
توان نوشتن ندارم. واژههایم گرد و غبار گرفته. باور کن که باورت کردم.
بیتو زندگیم را تمام کردم. حالا نفس کشیدن، منت سرم میگذارد. حس میکنم
هوای اینجا سرد و سنگین است. ببین نقاشی عشق میکشم و گم شدن در نگاه تو که
آرامش میدهی. آری، نبض سکوت حرفی برای گفتن دارد، اما…
نوری در راه است؛ نور امید و روشنایی، نور صفا و صلح و صداقت. او خواهد آمد
و به این انتظار، پایان خواهد داد. اویی که مانند عیسی بن مریم(علیها
السلام) در گردش است و مانند یوسف بن یعقوب(علیها السلام) ناشناخته است و
مانند موسی(علیه السلام) بیمناک و نگران است و مانند محمد(ٌص) در جهاد است.
اویی که با آمدنش، جهان را نورانی خواهد کرد و سرانجام به شمشیر ـ که سمبل
حدید و قدرت است ـ به عدل و داد قیام خواهد کرد. بیا و راز این غیبت را
مانند خضر نبی(علیه السلام) آشکار کن. تا تو با منی، خاموشیِ سخن را
نمیدانم. از شوق تو در آسمانم. همین که بهانه روز و ماه و سال و
ترانههایم تویی، به خود میبالم.